رخداد های پیش آمده از شهریور ماه ۱۴۰۱ تاکنون که بیش از ۱۵۰ روز از آن میگذرد با تمام شل و سفت های اعمال شده بر شبکه ی اینترنت و خاصه فضای مجازی این زیستگاه بیپردهی جامعه ایرانی بر هیچکس پوشیده نیست.
گفتار پیش رو نمایی از موجودیت اصلاحطلبان در فضای سیاسی امروز ایران است، جمعی متفکر به گذشته، حال و آینده خود در مقابل باید ها و نباید هایی که در جایگاه ایستاده بر آن زبان، قلم و قدم شان را الکن، شکسته و بسته مینماید، و از رویی دیگر موج های تخریب که گویی دیواری کوتاه تر و در دسترس تر از آنها برای دیگر جریانات با سابقه و نوپای سیاسی نیستند.
در سابقه ی سیاسی اصلاحطلبان در فضای سیاسی ایران نقطه ای پررنگ تر و قوی تر از قابلیت ایجاد شبکه های اجتماعی و فعالیت های ستادی به صورتی که تمام شریان های اجتماعی را در بر داشته باشد وجود ندارد، نقطه ی قوتی که طی ۱۵۰ روز گذشته در سازماندهی و برنامه ریزی هایی که هرچند سعی در بالا بودن کیفیت و قدرت آن در بدنه های اجتماعی و اعتراضی در داخل ایران بوده را ناکارا و بیاثر میتوان دید، پیش نیازی موثر که بدنهی اصلاحطلبی ایران حتی در شرایط فعلی با تمام بد اقبالی هایی که جامعه امروز نسبت به آن دارد همچنان ابزاری است که در بست خود دارد.
حال با طرح این موضوع باید به چرایی عدم استقبال و به نوعی بازی ندادن و یا بهتر بتوان عنوان کرد بازی نخوردن اصلاحطلبان در جریانات اعتراضی این روزهای ایران پرداخت، رفتاری برآمده از بدنهی اجتماعی معترض که در عین وجود نیازهایی مهم و اساسی اعم از کادرسازی و شبکه سازی های داخلی در جامعه امروز با گاردی بسته نسبت به جریان اصلاحطلبی مواجه هستیم، گارد بسته ای که در ظاهر برخاسته از پیشینه ی تاریخی سوابق ناموفق و زوایای تاریک این جریان در برهه های زمانی ۲۵ سال گذشته است.
در برداشت اول ضمن تمام تلاش هایی هرچند موثر در فعالیت اصلاحطلبان در حداقل ۲۵ سال گذشته، باید به بروز رفتارهایی دوگانه برخواسته از برخی جریانات و افراد موجود در این جریان سیاسی اشاره کرد، رفتارهایی که به عمد یا به سهو در بی اعتمادی جامعه و جریانات سیاسی دیگر نسبت به جریان اصلاحطلبی موثر بوده و میتوان از بارزترین عوامل و چرایی های مطروحه در این خصوص دانست.
در دومین برداشت اگر نگارنده متهم به توهم توطئه نشود برنامه ریزی های سیستم حاکم در ایجاد بی اعتمادی بدنه و جامعه نسبت به جریان اصلاحطلبی را طی سال های گذشته و خاصه مواقع بروز اعتراضات در هر شکل در جامعه ایران میتوان برشمرد. از ایجاد گفتمان های پوشالی تا ایجاد خبرهایی مخلوط از راست و دروغ زیر سایه روشی عوام فریبانه، ایضا که ایجاد موج ها و تزریق نگاه های تخریبی با استفاده از برداشت اول در این یادداشت به بدنهی اعتراضی و اجتماعی را میتوان از موفق ترین روش های موجود در رفتار های سیستم حاکم نیز در نظر گرفت که مسبوق به سابقه در ایجاد شکاف های سیاسی و ایجاد حواشی پررنگ بین نیروها و جریانات سیاسی بوده و البته کارآمد و موثر.
سومین برداشت را ولی باید در جنس تفکر اصلاح طلبی و مغایرت ذاتی این روش در آنچه خواست روشن و مطرح جریانات اعتراضی و اجتماعی معترض در جامعه ایران نسبت به سیستم حاکم است ببینیم، روشی مصلحانه در جهت اصلاح رفتارهای حکومت برای بقاء ذاتی آن در مقابل رفتار و پیام آشکار اعتراضات سال های اخیر که به روشنی کلیت سیستم و نظام حاکم فعلی را مورد هجمه و هدف قرار داده است.
حال با در نظر گرفتن قابلیت ایجاد شبکه سازی های اجتماعی و فعالیت های ستادی اصلاحطلبان و برداشت های برآمده از رفتار و جایگاه این جریان سیاسی در اعتراضات اجتماعی و سیاسی جامعه ی ایران در سال های گذشته و خاصه اعتراضات پیش آمده در جنبش مهسا از شهریور ماه ۱۴۰۱ از زاویه نگاه سیستم حاکم را نیز میتوان به نوعی متفاوت تر نگاه کرد.
نگرانی یا به نوعی ترس سیستم حاکم از سوق پیدا کردن جریان و بدنه ی اصلاحطلبی به سمت تغییر روش و منش سیاسی و خارج شدن از مدار سیاست ورزی فعلی این جریان حول محور حکمرانی موجود بیش از هرچیز آشکار و پیداست نیز دلیلی است بر بازیگردانی سیستم موجود در لایه های لیدری این جریان، نگرانی ای که رخداد آن دور از ذهن هم نیست.
و امروز آنچه جای خالی آن در جریانات اعتراضی داخل ایران با به دست گرفتن فرمان جریان مخالف سیستم در خارج از ایران نسبت به اعتراضات امروز احساس میشود دو نقطه قوت جریان اصلاحطلبی است، و در مقابل پرهیز جریان اعتراضی و اصلاحطلبی به پیوند خوردن یکدیگر و بکارگیری آن است، پیوندی که هرچند در ظاهر نامبارک و کدر، لازم و ضروری است.
ایران اینفورمر / الف.صاد / ۴ اسفندماه ۱۴۰۱