علی مطهری انسان خشنی نیست ولی با رقص و شادی مشکل دارد. او انتظار دارد همۀ مردم ایران مطابق کتاب “مسئلۀ حجاب” پدرش زندگی کنند. این انتظار از یک دختر متولد دهۀ ۱۳۸۰ نامعقول است. زمان را نمیتوان متوقف کرد.
ایران اینفورمر؛ به نقل از عصر ایران: اینکه علی مطهری دربارۀ عید نوروز ۱۴۰۳ گفته است «به نظرم به خاطر ظلمی که به مردم غزه شده ما اصلا نباید عید میداشتیم»، به خوبی نشان میدهد او ربطی به اکثریت مردم ایران ندارد و رای دادن به او در هر انتخاباتی، به صرف اختلافات سیاسیاش با سایر اصولگرایان، نه تنها یک خطای سیاسی و فرهنگی است که چه بسا تصمیمی ضد ملی باشد.
آنگونه که عصرایران روایت کرده، اکثریت مردم ایران در انتخابات مجلس (یا ریاست جمهوری و …) قاعدتا باید به کسانی رای دهند که ارکان فرهنگ ایرانی را قبول داشته باشند. کاملا پیداست برای آقای مطهری که به بهانۀ نتایج متفاوت “عملیات ۷ اکتبر” در پی جمع کردن بساط جشن نوروز در ایران برآمد مسائل جهان اسلام مهمتر از مسائل ایران است.
هر که در کوچه و خیابان قدم میزند و با مردم عادی همسخن میشود، کاملا واقف است که حداکثر ۱۰ درصد مردم تهران ممکن است مثل علی مطهری معتقد باشند به خاطر غزه مردم ایران نباید عید نوروز را جشن بگیرند.
با این همه فاصلۀ فرهنگی، معلوم نیست چرا اکثریت مردم تهران باید به علی مطهری رای میدادند و او را به عنوان نمایندۀ خودشان به مجلس میفرستادند. آقای مطهری به لحاظ فرهنگی ربطی به اقشار مدرن و لیبرال جامعۀ ایران ندارد. دوران رای گرفتن از این اقشار به دلیل انتقاد از “مسالۀ حصر” سپری شده است. الان مطهری باید از اقشاری رای بگیرد که به “مسئلۀ حجاب” همانند او مینگرند؛ ولی این اقشار امیرحسین ثابتی و حمید رسایی را به مطهری ترجیح دادند.
البته نارضایتی علی مطهری از جشنهای نوروزی امسال، فراتر از قصۀ غزه است. تصاویر تجمعات نوروزی مردم در شیراز و بوشهر و کردستان و شهرهای دیگر، نشان میدهد در این تجمعات، “طفل گمشدۀ شادی” پیدا شده و حضور پررنگی دارد. و شادی بدون رقص ناممکن و بیمعناست.
علی مطهری انسان خشنی نیست ولی با رقص و شادی مشکل دارد. او انتظار دارد همۀ مردم ایران مطابق کتاب “مسئلۀ حجاب” پدرش زندگی کنند. این انتظار از یک دختر متولد دهۀ ۱۳۸۰ نامعقول است. زمان را نمیتوان متوقف کرد. با گذشت زمان، زمانه نیز عوض میشود.
به همین دلیل امروزه آثار مرتضی مطهری هم دیگر مخاطب عام ندارد و در حقیقت سالهاست که ارگانهای تبلیغاتی و رسمی، خریداران اصلی کتابهای مرتضی مطهریاند. آیا شما وقتی به شهر کتابهای بزرگ و پررونق تهران و سایر شهرهای بزرگ ایران میروید، هیچ دیدهاید که کسی، جوان یا حتی پیر، بیاید و یکی از کتابهای مرتضی مطهری را بخرد؟
مسئله، تغییر مسئلههاست. مسائل جامعه که عوض شود، مطالعات شان نیز متفاوت میشود. مرتضی مطهری در کتاب “مسئلۀ حجاب” حتی از وجود یک پرده بین دانشجویان دختر و پسر در کلاسهای دانشگاهی دفاع میکند.
یا در جایی از کتابش نوشته است فلان زن با شوهرش به مهمانی رفت و موسیقی مسحورش کرد و بلند شد رقصید و شوهرش نیز او را طلاق داد! و بر همین اساس از “تاثیر منفی موسیقی” هم سخن گفته است.
در دهههای ۶۰ و ۷۰ زیاد پیش میآمد حکومت مراقب باشد مردم در مهمانیهای خانگیشان هم نرقصند؛ سیاستی که پس از دوم خرداد ۷۶ تا حدی کمرنگ شد چراکه دعواهای مهمتری در سطح سیاسی درگرفته بود و فرصت چندانی برای دعوا با مردم، آن هم بابت رقص و شادی مردم در مهمانیهای خانگی و خانوادگیشان، نبود.
مهمترین نشانۀ “تغییر زمانه” شاید همین رقص و شادی دستهجمعی مردم در شیراز و کردستان و جنوب و شمال ایران باشد. در شرایط فعلی، عزتالله ضرغامی بابت اینکه مردم در این تجمعات شاد، شعار سیاسی ندادند، اظهار رضایت میکند.
قاعدتا برخورد با این “انبوه مردم شاد”، نه ممکن است نه مطلوب. اما علی مطهری تساهل عزت ضرغامی را هم ندارد و به بهانۀ مصائب غزه، میخواهد شادی عمومی و سراسری مردم ایران در این روزهای نوروزی را متوقف کند.
آقای مطهری البته حق دارد نظرات خودش را داشته باشد ولی واقعا چنین فردی چقدر شبیه اکثریت مردم ایران است که مردم می آمدند و یکبار دیگر به او رای میدادند تا بلکه انتظارات محقق نشدهشان این بار محقق شود.
“نمایندۀ مردم” معنای روشنی دارد. آقای مطهری، به صورت طبیعی و در شرایط نرمال، مردم تهران را به کانونهای قدرت نمینمایاند. نظرات او دربارۀ چهارشنبه سوری و حجاب و شادی و رقص و موسیقی و ایران باستان و تخت جمشید و کوروش و …، اتفاقا بیشتر شبیه نظرات افراد مستقر در کانونهای قدرت است نه شبیه نظرات اکثریت مردم تهران و شیراز و گیلان و کردستان و غیره.
بنابراین کاندیداتوری آقای مطهری در انتخابات مجلس با هدف کسب رای اکثریت، با علم به اینکه اکثریت مردم کاندیداهای مقبول خودشان را در صحنۀ انتخابات نمیدیدند، نوعی بهرهبرداری از عملکرد جناح راست بود.
علی مطهری خودش به خوبی واقف است که اکثریت مردم تهران با نگرش او به مسئلۀ آزادیهای اجتماعی موافق نیستند ولی در تلاش بود تا به عنوان “نمایندۀ اکثریت” و “صدای ملت” وارد مجلس شود. کسی که صدای ملت باشد، علیه یکی از مهمترین پایههای هویت ملی موضعگیری نمیکند.