گزارش پیش رو تحلیلی است از اتفاقهایی که در سال ۱۴۰۱ با عنوان جنبش زن زندگی آزادی؛ جنبشی که به گفته جامعه شناسان تا امروز جامعه ایران آن را تجربه نکرده بود به قلم نسرین نیکنام در رسانه دیدارنیوز.
ایران اینفورمر؛ شهریور ۱۴۰۱ و مهسا امینی را میتوان آغاز یک تحول تاریخی و اجتماعی در ایران دانست که زنان نقش مهمی در آن داشتند و شاید بتوان گفت که پیش از این رخدادهایی از جنس اعتراضات اجتماعی با محوریت زن در تاریخ ایران سابقه نداشته است، هر چند که نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی و حتی دوران جنگ پررنگ و تاثیرگذار بود، اما جنس حضور در آن پیروزی و حمایتها چیز دیگری بود.
حوادث ۱۴۰۱ که با شعار زن زندگی آزادی پا گرفت و ماهها ادامه داشت به سمت و سوی رفت که از ابتدا کسی چشم اندازی از آن نداشت؛ خشونت خیابانی، کشته شدن مردم و از دست دادن چشم.
ماههای پایانی سال ۱۴۰۱ تصور آنهایی که با این جنس اعتراض مخالف بودند، از آرام شدن اعتراضها این بود که خشونت جواب داد و مردمی که به دنبال برداشتن حجاب و برهنگی! بودند متوجه شدند که چنین ایده و یا آرزویی محقق نخواهد شد، اما آنچه پس از گذشت یکسال و اندی از آن اتفاقها در جامعه ایران و کشور نمود عینی دارد این است که جامعه از یک جامعه پویا و فعال به یک جامعه خمود و بی انگیزه تبدیل شده که ناامیدی یکی از مهمترین شاخصههای عینی آن است.
چندی پیش در گزارشی که یکی از مراکز وابسته به شهرداری تهران منتشر کرد، اعلام شد که بیش از ۹۵ درصد شهروندان دچار افسردگی هستند، این گزارش و آمار زنگ خطر جدی برای حاکمیت و تصمیم گیران در راس قدرت است، اما کسی به آن توجه نکرد، مانند تمام خواستهها و نیازهایی که به دلیل همین نادیده گرفته شدن آنقدر روی هم تلنبار شد که با جرقه کبریتی در شهریور شعله ور شد.
موضوع مهمی که در حوادث ۱۴۰۱ کسی انتظار آن را نداشت حضور متولدین دهه ۷۰ و ۸۰ در اعتراضات سراسری بود، حضوری که چندین ماه ادامه داشت و لایه پنهان و نادیده گرفته شده هم قشر خاکستری یعنی مادران و پدران این نسل بودند که خود به دلیل مشغلههای کاری و حل معیشت زندگی مجبور بودند پشت جبهههای اقتصادی بجنگند تا بتوانند با به دست آوردن لقمه نان حلالی زندگی خود را تامین کنند؛ از این رو ترجیح دادن پشت جبهه بمانند و فرزندان خود را برای به دست آوردن آزادی به میدان مبارزه بفرستند.
نسلی که نادیده گرفت شد
تعریفی که جامعه شناسان از ظهور معترضین و جوانان دهه هفتاد و هشتاد ارائه میدهند این است که این جوانان تربیت، ارزشها، سرگرمیها و امید و آرزوهایشان با نسلهای پیشین تفاوت دارد. این نسل محافظهکار، اهل تعارف نیست. اهل جسارت است و با مرگ مهسا این نسل برانگیخته شد و با حضور در خیابان یا محوطههای دانشگاهی اعتراض تمامعیاری به حکومت کرد.
از سوی دیگر سیاستهای چهلساله جمهوری اسلامی در کنترل سبک زندگی و بدن زن ذخیره بزرگی از نارضایتی در جامعه ایجاد کرده بود و مرگ مهسا جرقهای به این بشکه باروت زد و این خیزش اعتراضی محتوای جدی زنانه گرفت.
چون لازم است این تبیین نسلی بیشتر واکاوی شود، به دو روایت از میان روایت¬های گوناگون تحلیلگران مدافع تحلیل نیروی رهاییبخش نسلی اشاره میکنیم. این دو روایت را محمدرضا جلایی پور، جامعه شناس نکاتی بیان کرده است که میخوانید.
روایت اول: بیشتر افراد فعال در اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ دختران و پسران ۱۵ تا ۲۵ ساله بودند. بخشی از این جمعیت (که حدود ده میلیون نفر از جمعیت ایران هستند) هنوز زیر بار اداره هزینههای زندگی خود نرفتهاند و از پدران و مادران خود سبکبالتر هستند و راحتتر در طول اعتراضات در خیابان دیده شدند.
حداقل حدود دو میلیون جوان در مدت اعتراضات در این صحنه حاضر بودند. جوانانی که شاهد ناکامیهای جامعه (مثل تنگناهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی) بودند، ولی مثل والدین خود اهل احتیاط نبودند و پس از مرگ جانکاه مهسا امینی (که همنسل آنان بود) جسورانه به سیاستهای تحمیلی حکومت اعتراض کردند. در این تحلیل گفته میشود حکومت ایران پس از مهندسی انتخابات و تشکیل دولتی یکدست در انتخابات ۱۴۰۰، از پتانسیل اعتراضی دهه هشتادیها در شهرهای بزرگ خبر نداشت و از همینجا ضربه خورد. حتی نیروهای جامعه مدنی هم پس از ظهور این خیزش از وجود نیروی اعتراضی جوانان دهه هشتادی مطلع شدند.
روایت دوم: در تاریخ معاصر ایران تغییرات جمعیتی با اعتراضات جمعی تقارن دارند. برای نمونه وقتی مردم ایران در جریان انقلاب ۵۷ و رفراندوم آن تصمیم گرفتند سرنوشت خود را تعیین کنند، فقط ۱۴ درصد از این افراد سال ۱۳۲۰ و در آغاز روی کار آمدن حکومت محمدرضاشاه بیشتر از هیجده سال داشتند. بهبیاندیگر خیزش اعتراضی سال ۵۷ وقتی اتفاق افتاد که بخش بزرگی از جمعیت که در سال ۱۳۲۰ حق رأی داشتند در سال ۵۷ در قید حیات نبودند. امروز نیز (یعنی از ۱۴۰۰ به بعد) جامعه در همان نقطه ایستاده است. بدین معنا که تنها حدود چهارده درصد یا یک هفتم جمعیت سال ۵۸ در قید حیاتاند و به¬جای آن نسلهای جدید ظهور کردهاند و این نسلهای جدید با اعتراض و خیزش مهسا همراه شدهاند. این نسل جوان و معترض که از انقلاب ۵۷، جنگ هشتساله و جنبش اصلاحات و جنبش سبز خاطرهای ندارد و در زندگیاش با اوضاع بحرانی معیشتی و تحمیل سبک فرهنگی و تبعیض سیاسی حکومت روبرو بود، جلودار اعتراضات شد.
اگر بخواهیم یک جمعبندی از آنچه در سال ۱۴۰۱ افتاد و دامنه آن حتی تا روزهای پایانی سال ۱۴۰۲ ادامه داشت، باید گفت که اولین نمود خیزش اعتراضی مهسا و آنچه این خیزش را با حوادث سالهای گذشته متمایز میکند، تغییرات نسلی و انگیزه آنها برای شرکت در این خیزش است.
نسل ها و تعارض ها
البته این به معنای آن نبود سایر نسلها (پدرها و مادرها) نقشی نداشته و اثری از خود به جای نگذاشتند. بسیاری از پدرها و مادرها به دلیل مشغلهای کاری و با هدف تامین نیازهای خانواده مجبور بودند به تعبیری در پشت صحنه باشند، اما حمایت خود را از فرزندان خود اعلام میکردند، حتی پدربزرگها و مادربزرگها هم با وجود اختلاف سن و نسل مخالفتی با تفکر نسل جوان و اعتراض آنها نداشتند تعارضی که در خیزش اعتراضی مهسا دیده شد تعارض «نسلها» یعنی نسلهای دهه پنجاه، شصت، هفتاد و هشتادی با حکومت بود، نه تعارض بیننسلی.
در یک تحقیق و پژوهش دیگر این نتیجه به دست آمده است که حدود شش میلیون نفر از جمعیت نسل دهه بیست و نسل دهه سی که سال ۵۷ انقلاب کردند در قید حیات هستند، ولی پس از انقلاب عدهای از میان همین نسل دهه بیست و سی بر حکمرانی ایران سیادت پیدا کردند و نشان دادند با تحمیل سیاستهای فرهنگی خود با ابزارهای حکومتی بر جامعه قصد ندارند به واقعیت تغییرات نسلی و تحولات اجتماعی فرهنگی جامعه توجه کنند.
به بیان دیگر بیشتر نسلها از اعتراضات مهسا حمایت کردند و بنا به دلایل دیگری بخشی از دهه هشتادیها و نه همه نسلها دیگر در اعتراضات فعال شدند و نسلهای ناراضی جامعه برابر شصت هفتادسالههای حاکم بر دستگاه حکومت قرار گرفتند؛ و کلام آخر اینکه برخی میگویند، تغییر و تفاوت نسلی و نارضایتی جنسیتی در این خیزش اعتراضی و در اعتراضات قبلی (۷۸، ۸۸، ۹۶ و ۹۸) هم نقش داشت و پدیده جدیدی نبود، اما خیزش ۱۴۰۱ به دلیل پررنگ بودن نقش زنان و متبلور شدن شعار زن زندگی آزادی برای همیشه در تاریخ اعتراضهای ایران ثبت شد.
و حالا در آغاز سال جدید آنچه از بطن جامعه برآمده این است که علیرغم سختگیریهای حاکمیت نسبت به حجاب و پوشش زنان، آنها همچنان با استناد به قانون، دین اسلام، شرع و عرف و … به دنبال این هستند که به مطالبات و حقشان برسند؛ اما اینکه این پیگیری منجر به چه نتیجه ای خواهد شد، معلوم نیست.